زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

خدایا برای تو حرکت می‌کنم؛ تمام سعی خود را به کار می‌گیرم؛هدفمند و پرشور گام برم
زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

خدایا برای تو حرکت می‌کنم؛ تمام سعی خود را به کار می‌گیرم؛هدفمند و پرشور گام برم

زلزله‌ای به نام خواستگار

خبر===نیست===»
دیگران! هنوز ازدواج نکردی؟ حیفه از سنت داره میگذره آآآآآآآآآآآآ....
مامان! تمام خصوصیات جسمی و اخلاقی و رفتاری و اعتقادیت رو به عنوان ایراد جلوی چشمات میاره. 
خودت! نگران میشی. با خودت فکر میکنی تمام هویت من ازدواجه؟ اگر نباشه! ناقصم؟ 
باورت میشه مشکل و ایرادی داری.

خبر===هست===»

دیگران! هنوز ازدواج نکردی؟ حیفه از سنت داره میگذره آآآآآآآآآآآآ....
مامان! تمام خصوصیاتت رو پای تلفن طوری بیان میکنه انگاری اینقدر خلافم سنگینه که نمیتونه نگه و ...
خودت! ای خدا جان. آ قربونت.میشه دقیق توضیح بدی چه موقعیتی رو برام تعریف کردی؟! من رو هم در جریان بذار

نظرات 3 + ارسال نظر
حسن سه‌شنبه 1 مهر 1393 ساعت 18:30 http://ideaha.blogfa.com

بنام خدا
سلام وقت همگی بخیر
طرز فکر و زاویه دید و تأثیر پذیریهای عموم مردم از اتفاقات و عادات و آداب جامعه میتونه زندگی ها رو تلخ یا شیرین کنه.
اینکه ما آداب و سنتهای غلطی داریم درسته اما عادات مدرن غلطی هم داریم. بعلاوه، خود ما هم عادات و افکار و رفتارهای اشتباه داریم.
اگه شخص یا جامعه ای عادت کنه تحت تاثیر دیگران کنش و واکنش داشته باشه و براین اساس، فرهنگ یا سنتها یا مردم یا خودش یا اصولی مثل زوج خواهی و ازدواج رو بد، زشت، پرزحمت یا... ببینه این نقص از خود فرد یا اطرافیان اون هست. حتی جامعه هم دچار مشکل یا نقص هست مثل هر آدمی، اما افراد باید اونو طرد یا بد یا غیرقابل پذیرش بدونن؟ مگه والدین آدم ایرادی ندارن؟ اما فرزند باید مهربونیش رو از اونها قطع کنه یا به دیده ی تلخ یا جهنمی نگاهشون کنه؟
حقیقت اینه که خود من، سوره خانم، زهرا، باران و... ایراد داریم. بهتره که نگیم جامعه چون اعضای دارای اختیار و فهمش خود ما هستیم. پس من اشکالی دارم
اگر عادت بشه به خودمون دقت کنیم مطمئن باشید به زحمت متوجه ایراد اطرافتون میشید. توصیه جدی دین و خدا هم همینه که هرکسی به ایرادهای خودش رسیدگی کنه(جدای از رسیدگی به نیازهای مردم و اطرافیانش نه ایرادهای مردم).
پس سنت یا مردم هم ایراد دارن اما زمانی قابل گفتنه که اون ایراد رو خودمون نداشته باشیم.
باران خانم درست میگن. زندگی مجردی آرام بهتر از تأهل پردردسر هست. فلسفه ازدواج هم رسیدن به آرامش برای رشد شخصیت هست. اما منظور هرکدام از ما درباره آرامش یا دردسر چیه؟
اختلاف بین زن و شوهر دردسره؟ داشتن چیزی که میل بهش داریم آرامش میاره؟ هر دو نادرست هستن.
اختلاف زمانی عذاب آوره که روش مدارا با اون رو نمی دونیم. همینطور زمانی تلخ هست که طرز فکر یا توقعات انسان غیرمعقول و نادرست باشه. (توقعات اقتصادی و رفتاری اغلب باعث رنجش زوجین میشه)
این دو تا رو تغییر بدین ببینین بازهم اختلاف میتونه تلخکامی داشته باشه؟(هرچند حتما پیش یاد که خدا مشکلاتی رو عمدا برای ما ایجاد میکنه. این برای این هست که افراد با فکر مشکل رو حل و با صبر کشش و ظرفیت روحی شون افزایش پیدا کنه. در آخرت همین میزان ظرفیت فرد طبقات بهشت رو تعیین میکنه)
آرامش هم داشتن صرفا خواسته ها نیست، بلکه یادگیری نحوه مدارا و انعطاف در مواجهه با مشکلات و همنشینی مناسب و خوب با دیگران در زمان و در مورد اختلافات هست. اگر اخلاق منعطف و بیان خوب و منش مهربانی عادت همه انسانها بشه بینین با هر کسی و درمورد هر مشکلی میشه سازگاری داشت و دردی هم نداره. مثل خمیر نرم که درکنار هر زاویه سخت آهنی و چوبی و ... براحتی همنشین میشه و درد ناشی از چکش یا شکستگی رو تحمل نمیکنه(این به معنی قبول بدیها یا همرنگی با کارها و عقاید نادرست نیست. در این مورد باید برحسب موضوع یا اهمیت مسئله راهکار برخورد صحیح رو بپرسیم)
امیدوارم دوستان خیلی بیشتر مطالعه و پرشس کنین تا زندگی به کامتون باشه انشاله
موفق باشید

سلام. اول یه اعتراف: به خاطر طولانی بودن فقط تیتری خوندم.
اگر میگم زلزله به این دلیل نیست که داتاً زلزله باشه به این دلیل که این اتفاقات خواستگاری و خواستگار رو مثل زلزله میکنن
حتماً اینطوره که میفرمایین ولی وقتی دو نفر در تضاد کامل تفکر ئ اعتقاد و فرهنگ هستن مدارا و انعطاف و چه و چه فایده نداره که حتی اشتباس

زهرا شنبه 22 شهریور 1393 ساعت 01:44

متاسفانه نمیشه :( من هم همین اعتقاد رو داشتم که ازدواج نمیکنم مگه خوبش آخرش چی شد؟!
آخرش مجبور میشی. جامعه مجبورت میکنه سنت ها مجبورت میکنه پدر و مادر میرن و تو تنها میمونی و خودت میمونی و أفکارت که حالا خیلی مسخره به نظر میان ، حتی تنها نمیتونی سفر بری هر کسی وقتی میفهمه که سنت بالا رفته و ازدواج نکردی جوری نگاه میکنه و حرف میزنه انگار گناه کبیره ای مرتکب شدی
لعنت به این سنت ها

زهرای عزیز تو با انتخاب خودت تا الآن ازدواج نکردی
من با انتخاب خودم نیست

باران پاییزی چهارشنبه 28 خرداد 1393 ساعت 08:46 http://baranpaiezi.blogsky.com

خب به حرف مردم اگه باشه که نمی شه زندگی کرد. متاسفانه تو ایران همه ی زنگی آدم به ازدواج ختم میشه
من ترجیح می دم زندگی مجردی آرومی داشته باشم تا یه زندگی متاهلی پر از تشنج آسیب زا به روح و روانم
مطمئن باش کسی هست توی این دنیا که همدل و یکرنگه با تو و وقتی که همراه زندگیت باشه آرامش و عشق رو بهت تقدیم می کنه و تو هم باید آماده ی این عشق و دوستی باشی

اگر زندگی مجردی آرومی داشته باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد