زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

خدایا برای تو حرکت می‌کنم؛ تمام سعی خود را به کار می‌گیرم؛هدفمند و پرشور گام برم
زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

زندگی من= (خودآگاه + ناخودآگاه) من

خدایا برای تو حرکت می‌کنم؛ تمام سعی خود را به کار می‌گیرم؛هدفمند و پرشور گام برم

مقایسه دایی و من

وقتی نوشته‌های داییم رو میخونم با خودم میگم ای سخیف نویس ای جمله درست ننویس خب مگه مجبورت کردن بنویسی وقتی بلد نیستی؟! بعدش میزنم به مشنگی و می‌گم ها که مجبورم پس نه 

تولد یک وبلاگ

دایی هاشم

دایی‌جان

دایی بزرگ من هستند

حالا از خاطرات و شعرهاشون وبلاگی ساختن


تشکّر

پسرخاله جونم

شوهرخواهر عزیزم

پنهان

خواهر گرامی هیچوقت از کامپیوترو اینترنت سر در نمی‌آورد و هیچ علاقه‌ای هم ندارد که سردرآورد

خلاصه اینکه همیشه سرش نق میزدم ولی حالا خدا رو شکر میکنم




می‌خواست با لپتاپم وارد فیس‌بوکش بشه اومد تو وبم: بهم میگه چی‌جوری برم فیس‌بوک؟اومدم تو این جوجه‌ها...

من رو میگین...

احساس خودکشی که مطلبای قبلیم چی بودن و یادم نمیومد و اصلاً فهمید موضوع چیه؟

خدایا شکرت که بلد نیست و چیزی نمیفهمه

حوصله

امروز جسمم خیلی بی‌ادبانه کسله

دو نفر هم لطف کردن اومدن مهمونی تو اتاقم که این کسلی رو چند برابر کرده: یکیشون خیلی پرحرف و جفنگ‌گو اون یکی هم فضول و دوبه‌هم‌زن


دوست دارم فقط بخوابمنایت اسکیننایت اسکیننایت اسکین

اینجانب در جشن عروسی یا دامادی برادرجان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

در راستای عروسی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

:)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.